نوشته شده توسط : محمد حسین

الف:اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها

ب:بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم

پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات

ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها

ث: ثبات برای ایستادن در برابر بازدارنده ها

ج:
جسارت برای ادامه زیستن


چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه

ح: حق شناسی برای تزكیه نفس

خ: خودداری برای تمرین استقامت

د: دور اندیشی برای تحول تاریخ

ذ: ذكر گویی برای اخلاص عمل

ر: رضایت مندی برای احساس شعف

ز: زیركی برای مغتنم شمردن دم ها

ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها

س: سخاوت برای گشایش كارها

ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج

ص: صداقت برای بقای دوستی

ض: ضمانت برای پایبندی به عهد

ط: طاقت برای تحمل شكست

ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف

ع:
عطوفت برای غنچه نشكفته باورها

غ: غیرت برای بقای انسانیت

ف: فداكاری برای قلب های دردمند

ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل

ك: كرامت برای نگاهی از سر عشق

گ: گذشت برای پالایش احساس

ل:لیاقت برای تحقق امیدها

م:محبت برای نگاه معصوم یك كودك

ن:نكته بینی برای دیدن نادیده ها

و:واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی

ه:هدفمندی برای تبلور خواسته ها

ی:
یك رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک

 

منبع:‌‌بیا تو لاو


 

shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 192
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 28 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 215
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 15 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

http://mosi-sms.blogfa.com

shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 138
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 15 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

 

  • چه دشوار شده است دم زدن !

     در این جا که هر درختی مرا قامت تفنگی است

     و صدای هرگامی غمم !

  • تا بی پناه نگردم ، پناهم نخواهی داد

    تا نیفتم ، دستم را نخواهی گرفت

  • وقتی عشق فرمان می دهد،

    « محال» سر تسلیم فرود می آورد

  • می دانم تشنه ای اما …

    اما این دریا را در کوزه نمی توان کرد

  • من چیستم؟
    لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب
    که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات ، گمنام و بی نشان
    در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ

  • هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
    هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
    و هنگامی تشنه آتش شدم،
    که در برابرم دریا بود و دربا و دریا …!

  • چو کس با زبان دلم آشنا نیست
    چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
    چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
    که از یاد یاران فراموش باشم

  • وقتی که وفا قصه برف به تابستان است و محبت گل نایابیست به چه کسی باید گفت: با تو خوشبخت ترین انسانم!؟

  • زندگی گل سرخی است که گلبرگ هایش خیالی وخارهایش واقعی است

  • در این دنیای نامردان که مردانش عصا از کور می دزدند منه خوش باور نادان ، محبت آرزو کردم

  • جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم
    این متاعیست که هر بی سر و پایی دارد

  • خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من
    ورنه این دنیا که ما دیدیم خندیدن نداشت

shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 242
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 12 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

 

نزار بهت عادت کنم جدایی سخته گل من

یه روز تو از اینجا میری میشکنه تنها دل من

نزاربهت عادت کنم جدایی سخته گل من

تو که نمیمونی پیشم داغتو رو دلم نزار

نزار بهت عادت کنم تا که جدایی سخت نشه

نهال عشق و بسوزون تا یه روزی درخت نشه

ما که بهم نمیرسیم حتی توی خواب و خیال

 

قسمت ما یکی نشد حتی توی فنجون فال

 

نمی شه این پله ها رو دو تا یکی کرد و رسید

 

 

دیوار سنگه بینمون نمی شه دیوار رو ندید

 

نزار بهت عادت کنم

نزار بهت عادت کنم

نزار بهت عادت کنم

 

shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 195
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 12 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

www.keyvan-67.blogfa.com

shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 140
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 11 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

 

اگه چشمات نبودن ، دنيا اين رنگي نبود 

رو لب پرنده ها ، ديگه آهنگي نبود 

 

اگه چشمات نبودن ، آسمون آبي نبود
ُگلاي ياس ِ سفيد ، توي ِ هيچ خوابي نبود

 

اگه چشمات نبودن ، شب ِ مهتابي نبود
پشت ِِ اَبراي ِ دلم ديگه آفتابي نبود

 

اگه چشمات نبودن ، کي واسم گريه مي کرد
دل ِ من وقتي شکست ، به کجا تکيه مي کرد

 

اگه چشمات نبودن ، کي با من سفر مي کرد
واسه جشن ِ ماهيا کي ماهُ خبر مي کرد

 

اگه چشمات نبودن ، کي ُگلا رو آب مي داد
واسه گنجشک دلم کي يه جاي خواب مي داد

 

حالا چشمات با َمَنن که هنوز نفس دارم
جُرأت پر کشيدن از توي قفس دارم

 

ديگه چشماتُ نگير ، که من آزرده بشم
مثل گل تو فصل يخ ، زردُ پژمرده بشم

 

تا که چشماتُ دارم شعراي تازه ميگم
همش از پنجره اي ، که به روم بازه مي گم

اگه چشمات نبودن ، دنيا اين رنگي نبود 

رو لب پرنده ها ، ديگه آهنگي نبود 

 

اگه چشمات نبودن ، آسمون آبي نبود
ُگلاي ياس ِ سفيد ، توي ِ هيچ خوابي نبود

 

اگه چشمات نبودن ، شب ِ مهتابي نبود
پشت ِِ اَبراي ِ دلم ديگه آفتابي نبود

 

اگه چشمات نبودن ، کي واسم گريه مي کرد
دل ِ من وقتي شکست ، به کجا تکيه مي کرد

 

اگه چشمات نبودن ، کي با من سفر مي کرد
واسه جشن ِ ماهيا کي ماهُ خبر مي کرد

 

اگه چشمات نبودن ، کي ُگلا رو آب مي داد
واسه گنجشک دلم کي يه جاي خواب مي داد

 

حالا چشمات با َمَنن که هنوز نفس دارم
جُرأت پر کشيدن از توي قفس دارم

 

ديگه چشماتُ نگير ، که من آزرده بشم
مثل گل تو فصل يخ ، زردُ پژمرده بشم

 

تا که چشماتُ دارم شعراي تازه ميگم
همش از پنجره اي ، که به روم بازه مي گم

اگه چشمات نبودن ، دنيا اين رنگي نبود 

رو لب پرنده ها ، ديگه آهنگي نبود 

 

اگه چشمات نبودن ، آسمون آبي نبود
ُگلاي ياس ِ سفيد ، توي ِ هيچ خوابي نبود

 

اگه چشمات نبودن ، شب ِ مهتابي نبود
پشت ِِ اَبراي ِ دلم ديگه آفتابي نبود

 

اگه چشمات نبودن ، کي واسم گريه مي کرد
دل ِ من وقتي شکست ، به کجا تکيه مي کرد

 

اگه چشمات نبودن ، کي با من سفر مي کرد
واسه جشن ِ ماهيا کي ماهُ خبر مي کرد

 

اگه چشمات نبودن ، کي ُگلا رو آب مي داد
واسه گنجشک دلم کي يه جاي خواب مي داد

 

حالا چشمات با َمَنن که هنوز نفس دارم
جُرأت پر کشيدن از توي قفس دارم

 

ديگه چشماتُ نگير ، که من آزرده بشم
مثل گل تو فصل يخ ، زردُ پژمرده بشم

 

تا که چشماتُ دارم شعراي تازه ميگم
همش از پنجره اي ، که به روم بازه مي گم

shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 140
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 11 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

 سهراب سپهری

 

تيرگی هست و چراغی مرده
 
ميکنم تنها از جاده عبور ... دور مانده اند ز من آدمها
 
سايه ای از سر ديوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها
 
فکر تاريکی و اين ويرانی
بی خبر آمد تا با دل من
غصه ها ساز کند پنهانی
 
نيست رنگی که بگويد با من . . . اندکی صبر سحر نزديک است
هر دم اين بانگ برآرم از دل
وای اين شب چقدر تاريک است
 
خنده ای کو که به دل انگيزم...
قطره اي کو که به دريا ريزم...
سخره ای کو که به دار آويزم...
مثل اين است که شب نمناک است
 
ديگران را هم غم هست به دل ... غم من ليک غمی غمناک است
 
هر دم اين بانگ برآرم از دل
وای اين شب چقدر تاريک است
اندکی صبر سحر نزديک است
 
اندکی صبر سحر نزديک است...
اندکی صبر سحر نزديک است...
اندکی صبر سحر نزديک است...

 

 

 
 
shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 147
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : 10 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

عشق يعني اينكه : هر sms  بهت مي رسه اميدواري اون باشه

عشق يعني اينكه : براي هر كسي مي خواي sms بزني اشتباهي براي اون مي فرستي.

عشق يعني اينكه : دنبال يه موضوع مي گردي كه به اون sms بزني.

عشق يعني اينكه : دائم موبايلتو چك كني نكنه از اون sms رسيده باشه.

عشق يعني ايتكه : همش فكر مي كني موبايلت داره تو جيبت مي لرزه ولي وقتي نگاه مي كني خبري نيست.

عشق يعني اينكه : شبهاي كه sms ها نميرسن واقعا اعصابت خورد ميشه.

عشق يعني اينكه : يك sms و هم به خط همراه اولش ميفرستي ، هم ايرانسل وهم تاليا و ...

عشق يعني اينكه : هر وقت يه sms دير مي رسه چند بار ديگه send ميكني شايد اونا زودتر برسن.

عشق يعني اينكه : هر جايي كه يه جمله عاشقانه و زيبا ديدي سريع براش sms كني.

عشق يعني اينكه : قبض موبايلت فقط مخابرات و خوشحال كنه .

عشق يعني اينكه : بيبماري كه همه مي گن دچارش شدي.

عشق يعني اينكه‌ : اعتيادي كه همه مي گن به sms زدن پيدا كردي.

عشق يعني اينكه : آخر شعرهاي اين و اون اسم خودت و مي نويسي تا به اون بگي عاشقشي.




 





shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 127
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 9 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد حسین

دیگه قهرم با چشات ، دیگه آشتی نمیشم
دوباره مثل قدیم ، اون که داشتی نمیشم

بزار حرفی نزنم ، آخه بغضم میگیره
تا میام از تو بگم ، دلم بازم میگیره

نمی دونی دلم چقده اسیرت شده
جوون بوده از غصه پیرت شده

نمی دونی دلم چقدر میخواد بمونی
نگو که باید بری و دیرت شده

خواستی که عاشقت بشم ، من شدم ، من شدم
گل شقایقت بشم ، من شدم ، من شدم

گفتی آخه ارزشش و نداره ، نداره
عاشق صادقت بشم ، من شدم ، من شدم

خواستی که عاشقت بشم ، من شدم ، من شدم
گل شقایقت بشم من شدم ، من شدم

گفتی آخه ارزشش و نداره ، نداره
عاشق صادقت بشم من شدم ، من شدم

نمی دونی دلم چقده اسیرت شده
جوون بوده از غصه پیرت شده

نمی دونی دلم چقدر میخواد بمونی
نگو که باید بری و دیرت شده

دیگه قهرم با چشات ، دیگه آشتی نمیشم
دوباره مثل قدیم ، اونکه داشتی نمیشم

بزار حرفی نزنم ، آخه بغضم میگیره
تا میام از تو بگم ، دلم بازم میگیره

نمی دونی دلم چقده اسیرت شده
جوون بوده از غصه پیرت شده

نمی دونی دلم چقدر میخواد بمونی
نگو که باید بری و دیرت شده
 

اينم متن اهنگ بهنام علمشاهي

shahrokh estakhri's blog

:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : 8 ارديبهشت 1389 | نظرات ()